جدول جو
جدول جو

معنی اندک بینی - جستجوی لغت در جدول جو

اندک بینی
(اَ دَ)
کوتاه نظری. نظرتنگی. تنگ چشمی. چشم تنگی. خرده نگرشی. خرده نگرشنی. (یادداشت مؤلف) ، مدور گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد شدن. مدور شدن. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح حکما به معنی تکاثف و مقابل تخلخل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به تخلخل و تکاثف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازک بینی
تصویر نازک بینی
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
(پَرْ وَ نَنْ دَ / دِ)
اندک نگرش. کم بین. خردک نگرش. کوته بین. تنگ چشم. لله وین. چس خور. کوتاه نظر. خرده نگرش، سیاه کاسه. مقابل بلندنظر. نظربلند. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
کسی که بینی او بوی بد دهد. اخشم
لغت نامه دهخدا
(زُ)
دقت. موشکافی. حالت و صفت نازک بین. رجوع به نازک بین شود
لغت نامه دهخدا
نیک بین بودن، رجوع به نیک بین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده بینی
تصویر گنده بینی
کسی که بینی او بوی بد دهد اخشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک بینی
تصویر نازک بینی
باریک بینی موشکافی، نکته سنجی
فرهنگ لغت هوشیار
بخیل، تنگ چشم، تنگ نظر، ممسک، خرده بین، خرده گیر
متضاد: سخی، کریم
فرهنگ واژه مترادف متضاد